زندگی نامه

متن شما ...

Block /endBlock Ads3

تبلیغات

<-Text3->
/endAds3
ContactBlock

تماس با ما

/endContactBlock
RegisterBlock

عضویت در سایت

[Register_Form]
/endRegisterBlock
ForumBlock

آخرین ارسال های انجمن

ForumPostsLoopBlock /endForumPostsLoopBlock
عنوان پاسخ بازدید توسط
ForumPostTitle [ForumPostCountAnswer] [ForumPostHit] [ForumPostLastAuthor]
/endForumBlock
PostImageBlock

/endPostImageBlock

بعد از استقرار حضرت سيدالشهداء عليه السلام و يارانش در كربلا، ابن زياد لعنه الله در نامه اى به حضرت گفت :خبر ورودت به كربلا را شنيدم و يزيد، امير المؤ منين ، به من نوشته كه سر به بالش نگذاشته و نان كامل نخورم تا ترا به خداوند لطيف و خبير ملحق سازم و يا اينكه به حكم من و يزيد بن معاويه سر اطاعت فرود آرى ؛ والسلام .

 

وقتى امام حسين عليه السلام نامه را خواند، آنرا به زمين انداخت و فرمود:

كسانى كه خشنودى آفريده را به خشم و غضب آفريدگار برگزيدند، رستگار نمى باشند.

 

و فرستاده ابن زياد جواب نامه را خواست و حضرت فرمود:

آنرا جوابى نيست ؛ زيرا عذاب الهى بر آن ثابت است .

 

وقتى ابن زياد اين جواب را شنيد، آشفته شد و به عمر بن سعد دستور داد تا با چهار هزار نيروى رزمى به سوى كربلا راه افتد و او كه خود را بين مقام ولايت رى از يك سو و خشم و غضب ابن زياد و از دست دادن فرمانروايى رى مىديد، سرانجام با اينكه خانواده اش او را از مقابله با امام حسين عليه السلام به شدت برحذر داشتند، پست و مقام دنيوى را انتخاب كرد و دين را زير پا نهاد و به سوى كربلا راه افتاد.

 

به دنبال عمر بن سعد، شمر با چهار هزار و يزيد بن ركاب با دو هزار و حصين بن نمير تميمى با چهار هزار و هر يك از شبث بن ربعى و حجار بن ابجر با هزار با هزار و كعب بن طلحه با سه هزار و ابن رهينه مازنى با سه هزار و نصر بن حرشه با دو هزار نفر و روي هم رفته روز ششم محرم بيست هزار نفر در نينوا براى جنگ با حضرت سيدالشهداء گرد آمدند.

 

روز هفتم حلقه محاصره را تنگ تر نمودند و مانع ورود افراد به حوزه استحفاظى امام حسين عليه السلام مى شدند و از آنجا كه آب براى نوشيدن در خيمه هاى امام حسين عليه السلام نبود، امام عليه السلام حضرت عباس ‍ عليه السلام را با بيست نفر شبانه جهت آوردن آب از فرات فرستاد و با موفقيت مشك ها را به خيمه ها رساندند.

 

 

خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین علیه السلام ( قسمت چهارم)

 

 

 

ادامه ماجرای مسلم بن عقیل در کوفه

 

 

 

وقتی خبر ورود مسلم و بیعت کوفیان در کوفه منتشر شد، نعمان بن بشیر (والی کوفه منصوب از جانب معاویه و یزید) مردم را تهدید کرد که از مسلم دست بکشند اما مردم توجهی به او ننمودند. عبدالله بن مسلم بن ربیعه که هواخواه بنی امیه بود نامه ای به یزید نوشت و اخبار کوفه را به اطلاع او رساند و والی مقتدری از او درخواست کرد. ابن سعد و دیگران نیز به یزید چنین نامه هایی نوشتند.

 

یزید عبیدالله بن زیاد را علاوه بر امارت بصره والی کوفه نمود و برای او نامه نوشت که فورا به کوفه رود و مسلم را به دست آورده یا به قتل برساند یا از کوفه بیرون نماید.

 

ابن زیاد به کوفه رفت و خطبه ای خواند و مردم را سخت بترسانید و عده ای را وعده جایزه داد .

 

وقتی خبر به مسلم رسید به خانه ی هانی رفت و در آنجا پناه گرفت، شیعیان پنهانی به سوی او می آمدند و با او بیعت می کردند . ابن زیاد نمی دانست مسلم کجاست. تا اینکه  غلام خود معقل را به عنوان جاسوس فرستاد تا خود را شیعه معرفی کرده هم جای مسلم را پیدا کند و هم شیعیان را شناسایی نماید. او موفق شد و هانی را دستگیر کردند.

 

جمعی بیعت کنندگان دور مسلم جمع شدند تا بر ابن زیاد حمله برند، ابن زیاد چون شورش کوفیان را دید. عده ای را فرستاد تا در بین مردم با شایعه پراکنی آنها را پراکنده سازند. سپس شبث بن ربعی را با گروهی از منافقان بیرون فرستاد ( تا نقش لشکری را بازی کنند که از سمت شام به طرف کوفه می آیند)  و در کوفه ندا داد: بر بام های خود روید و لشکرهای شام را که به اینجا می آیند ببینید . بر خود رحم کنید و پراکنده شوید. و ...

 

ابومخنف از یونس بن اسحاق روایت کرده و او از عباس جدلی که: ما چهارهزار نفر بودیم که با مسلم برای دفع ابن زیاد خروج کردیم هنوز به قصر الاماره نرسیده بودیم که سیصد نفر شدیم.

 

مردم کوفه همین طور از اطراف مسلم پراکنده می شدند تا جاییکه زنان می آمدند و دست فرزندان یا برادران خود را گرفته به خانه می بردند و مردان می آمدند و فرزندان خود را می بردند.. مسلم نماز مغرب را در مسجد خواند درحالیکه از آن جماعت انبوه جز سی نفر باقی نمانده بود . جون خواست از مسجد بیرون آید بیشتر از ده نفر با او نبود و چون از کنده ی در پا بیرون گذاشت یک تنه تنها مانده بود.

 

پس از ماجراهای فراوان از مظلومیت مسلم، با دغل و فریب او را دستگیر کردند و در حالیکه تشنه بود  در روز عرفه ، سر از تنش جدا نموده از بالای قصر الاماره بر زمین افکندند.

 

 

 

 

 

حرکت امام حسین علیه السلام از مکه معظمه به سمت کربلا

 

 

امام حسين عليه السلام در سوم ماه شعبان سال شصتم هجری به مکه وارد شده بودند و در بقیه آن ماه و ماه رمضان و شوال و ذی القعده در مکه حضور داشتند. در این مدت جمعی از شیعیان حجاز و بصره نزد ایشان جمع شدند و چون ماه ذی الحجه رسید حضرت احرام به حج بستند. روز هشتم ذى الحجة ، روز ترويه ، عمرو بن سعید  بن العاص با جماعت بسیاری به بهانه حج به مکه آمدند اما در واقع از جانب یزید مامور بودند آن حضرت را گرفته نزد یزید برند یا ایشان را به قتل برسانند. پس امام به جهت حفظ جان خويش و حريم كعبه  از يك سو و به انجام رساندن رسالت خود از سوى ديگر، با تبديل حج خود به عمره به سوى كوفه حركت كرده و ضمن خطبه اى بعد از حمد و سپاس الهى و درود بر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

 

مرگ را بر انسان همچو گردنبند بر گردن دختران مقدر نموده اند؛ چقدر مشتاق ديدار اجداد خود، چون شوق يعقوب به ديدار يوسف هستم ! براى من شهادتگاهى را برگزيده اند؛ گويا گرگ هاى دشت نواويس و كربلا را مى بينم كه بند بند پيكرم را جدا كرده و مشك ها و شكمبه هاى خالى خود را از آن انباشته مى كنند.

 

از تقدير الهى گريزى نيست ؛ خشنودى خدا، خرسندى ما خاندان پيامبر است ؛ بر بلاى او شكيباييم كه خداوند پاداش صبر پيشگان را براى ما عطا مى كند. ذريه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از او جدا نخواهد شد؛ چشم حضرت در حريم قدس الهى ، به ديدارشان روشن شده و وعده خويش را در حقشان وفا مى نمايد.

 

كسى كه جانش را در راه ما بذل كرده و آماده ديدار خداوند متعال است ، بايد با ما سفر آغاز كند، به اميد خداوند، صبح رهسپاریم.

 

 

 

 

بسیاری او را سفارش کردند نرود، اما او وظیفه ی الهی خویش را قیام در برابر خلیفه ی ستمکاری چون یزید می دید و ذلت پذیرش بیعت آن فاسق و فاجر آشکار را نمی پذیرفت، نامه های اهل کوفه مکان قیام او را مشخص می کرد.

 

به منطقه اى به نام صفاح رسيد و فرزدق را ديد و درباره مردم كوفه سؤ ال كرد و فرزدق گفت :

دل هايشان با شما و شمشيرهايشان با بنى اميه است .

و سپس در محل حاجر جواب نامه مسلم بن عقيل را نوشته و با قيس بن مسهر به كوفه فرستاد:

بسم الله الرحمن الرحيم

از: حسين بن على

به : برادران مؤ من و مسلمانش

سلام بر شما!

خدا سپاس كه معبود حقى جز او نيست . اما بعد؛ نامه مسلم بن عقيل به دستم رسيد و خبر از اجتماع و عزم شما براى يارى و حق خواهى ما مى داد؛ از خداوند مسئلت دارم كه احسانش را براى همه ما مرحمت فرموده و شما را بر اين همت والا برترين پاداش را عطا فرمايد. من روز سه شنبه ، هشتم ذى الحجة ، از مكه به سوى كوفه رهسپار شدم و به محض ‍ ورود فرستاده ام بر شما، در امور خود شتاب كنيد؛ به اميد الهى ، همين روزها بر شما وارد مى شوم .

 

سپس حضرت مسير را ادامه داد و به منطقه اى به نام زرود رسيد، درین جا بود که زهير بن قين به امام حسین پیوست و در همین مکان بود که خبر شهادت مسلم و هانى به حضرت رسيد و ضمن طلب رحمت براى آندو، گريه فرمود و اهل كاروان ، مخصوصا زنان شيون و زارى نمودند.

 

كاروان در ادامه مسيرش به منزلگاه زباله رسيد و خبر شهادت قيس بن مسهر نيز در اين منزل به حضرت رسيد و امام حسين عليه السلام در اينجا و فرصت هاى ديگر به دست آمده ، همراهانش را آگاه مى ساخت كه اين سفر شهادت است تا كسانى كه بخاطر دنيا و پست و مقام و غيره با آنها همسفرند، حساب خود را از ايشان جدا كنند. سرانجام به منطقه اى به نام شراف رسيدند و حضرت از جوانان خواست تا آب زيادى بردارند و از اين محل دور نشده بودند که سپاهیان حر را دیدند، که آثار تشنگی در چهره شان نمایان بود، حضرت فرمان داد همه سپاه دشمن و حتی اسبانشان را سیراب کنند، حر ماموریت داشت از امام جدا نشود تا او را در کوفه نزد ابن زیاد ببرد  و در هر حال مانع برگشت امام به مدینه شود. پس قرار شد به جانب راهی دیگر روند که نه به کوفه و نه به مدینه منتهی شود تا طبق قول مشهور روز دوم محرم به کربلا رسیدند. در همین جا بود که نامه ی ابن زیاد به حر رسیدکه در آن فرمان داده بود کار را بر حسین تنگ گیر و او را در محلی بی آب و آبادانی نگهدار. و کربلا چنین مکانی بود.

 

و کربلا کربلا کربلا...

 

 


خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین علیه السلام ( قسمت سوم)

 

ورود امام حسین علیه السلام به مکه معظمه و رسیدن پی در پی نامه های کوفیان

 

 

آن حضرت در شب جمعه سوم شعبان وارد مکه معظمه شد، در حالیکه به این آیه مبارکه تمثل می جست:

 

« و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل »

و چون ( موسی) متوجه شهر مدین شد، گفت: امید است پروردگارم هدایت کند مرا به راه راست که به مقصود رساند.

 

 

چون اهل مکه و جمعی که از اطراف به عمره آمده بودند خبر قدوم مسرت بخش امام را شنیدند، به خدمت آن حضرت مبادرت نمودند و هر صبح و شام به ملازمت آیشان مبادرت می نمودند.

 

از آن سو خبر وفات معاویه به کوفه رسید و کوفیان از فوت او مطلع شدند و خبر امتناع امام از بیعت و رفتن ایشان به مکه به آنها رسید. شیعیان کوفه در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و حود و ثنای الهی ادا کردند و در باب فوت معاویه و بیعت یزید سخن گفتند. سلیمان گفت: ای جماعت شیعه بدانید که معاویه ستمکاره رخت بربست و یزید شرابخوار به جای او نشست و حضرت حسین علیه السلام با او بیعت نکرد و به جانب مکه شتافت، شما شیعیان او و از پیش شیعیان پدر او بوده اید،  اگر می دانید که او را یاری خواهید کرد و با دشمنان او جهاد خواهید نمود نامه به سوی او بفرستید و او را طلب کنید ، و اگر ضعف و جبن بر شما غالب است و در یاری او سستی خواهید ورزید و آنچه شرط نیک خواهی و متابعت است به عمل نخواهید آورد او را فریب ندهید و در مهلکه اش نیفکنید.

 

ایشان گفتند: اگر حضرت به سوی ما بیاید همگی به ارادت با او بیعت خواهیم کرد و در یاری او با دشمنانش جان فشانی ها به ظهور خواهیم رسانید.

 

سپس نامه ها به سوی حضرت فرستادند که متن بعضی نامه ها را در لینک زیر می توانید مشاهده کنید:

نامه های اهل کوفه به امام

 

و پیوسته این نامه ها به آن حضرت می رسید، حتی در یک روز ششصد نامه از آن بی وفایان به امام رسید و امام تامل می کرد و جواب ایشان را نمی نوشت تا آنکه نامه ها از حد گذشت و دوازده هزار نامه نزد حضرت سید الشهدا علیه اسلام جمع شد، لاجرم آن جناب نامه ای به این مضمون در جواب آنها نوشت:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این نامه ایست از حسین بن علی به سوی گروه مسلمانان یا مومنان کوفیان.

 

    اما بعد، به درستیکه هانی و سعید آخرین نفرات بودند از فرستادگان شما، رسیدند و نوشته های شما را رساندند، بعد از آنکه رسولان بسیار و نامه های بی شمار از شماها به من رسیده بود و بر مضامین همه آنها اطلاع یافتم و حاصل جمیع آنها این بود که : ما امامی نداریم به زودی به نزد ما بیا، شاید که حق تعالی ما را به برکت تو بر حق و هدایت مجتمع گرداند.

 

    اینک به سوی شما فرستادم برادر و پسر عمو و ثقه ی اهل بیت خویش، مسلم بن عقیل را، پس اگر بنویسد به سوی من که مجتمع شده رای اکثر شما مردم و خردمندان و بزرگان شما در آنچه در نامه ها درج کرده بودید، ان شاء الله به زودی به سوی شما حرکت خواهم کرد.

 

به جان خودم قسم! امام و پیشوای مردم کسی نیست مگر آن که بر اساس قرآن حکم کند، اجرای عدالت نماید، یه دین پایبند باشد و خود را به خاطر خدا وقف اجرای آن نماید والسلام.

 

 

زمانیکه مسلم بن عقیل به کوفه رسید در خانه ی مختار بن ابی عبیده ی ثقفی ( و یا به روایت طبری در خانه مسلم بن عوسجه)  ساکن شد و  مردم فوج فوج خدمت آن جناب رسیدند و او نامه ی امام حسین علیه السلام را بر هر جماعتی از ایشان می خواند و ایشان با شنیدن کلمات نامه، گریه کرده،  بیعت می نمودند.

 

شیخ مفید و دیگران گفته اند هجده هزار نفر از کوفیان با مسلم بیعت کردند و مسلم نامه ای به سوی امام نوشت که: تا کنون هجده هزار نفر به بیعت شما درآمده اند.

 

 

 


خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین علیه السلام ( قسمت دوم)

 

 

حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به جانب مکه معظمه

 

بعد از شهادت امام حسن علیه السلام شیعیان در عرق برای ا<

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

درباره : زندگی نامه اما حسین , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390برچسب:, زمان : 16:52 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
RelatedPostsBlock /endRelatedPostsBlock

آخرین مطالب ارسالی

CommentBlock

ارسال برای این مطلب

این توسط [Comment_Author] در تاریخ [Comment_Date] و [Comment_Time] دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

[Comment_Content]


[Comment_Form] [Comment_Page]
/endCommentBlock
BlockDown /endBlockDown

صفحات سایت

تعداد صفحات : <-BlogPageCount->
<-BlogPage->